حسینحسین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

فرشته کوچولو

روزهای قشنگ زندگی

1392/5/2 0:53
نویسنده : راحله
172 بازدید
اشتراک گذاری

پسر مهربون و زیبای من این روزها از هروقت دیگه ای شیطون تر و صدالبته بامزه تر شده. چهاردست و پا رفتنش که دل همه رو میبره. دستش رو هم به اجسام مختلف میگیره و بلند میشه. دست میزنه و حسابی صدای خنده های ریز و قشنگش همه رو جذب میکنه.

لپ های آویزونش هم برای مردم جالبه اما من خیلی نگران لاغری تنشم. همه استخوناش زده بیرون. خیلی نگرانم که بچه ضعیف بار بیاد.

چند روزیه که حسین قشنگ مامان اسهال گرفته. خیلی نگرانشم. دکتر بردمش و غذاهای سبکتری بهش میدم. اما عسلم خیلی لاغرتر شده.

دو هفته دیگه هم تولد بابا جونشه و باید باهم یه فکر بکر برای تولد بابایی بکنیم.

راستی حسین نزدیک یک ماهی هست که روی تخت خودش میخوابه. البته خیلی اصرارش نمیکنیم و وقتی دلش بخواد پیش ما بیاد ما اجازه میدیم.

حسین من خیلی گرماییه و این روزهای گرم تابستون خیلی بهش سخت میگذره. هر روز باید حموم بشه.

از اطرافیان هم که نگو. بابایی یعنی بابای باباش قراره تو حیاط خونشون برای حسین تاب و سرسره درست کنه. دایی محسن براش استخر بادی خریده و دایی مسعود هم با هدایای ریز و درشتش همیشه حسین رو خوشحال میکنه.

حسینم مامان بزرگا و بابابزرگا و عمه ها و دایی ها خیلی دوست دارن و همیشه برای دیدنت انتظار میکشن.

مامان و بابا هم که همیشه و تا ابد عاشقتن عزیز دلم. دوست دارم پسرم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)